loading...
عشاق

ادوین بازدید : 5 پنجشنبه 26 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

خيلي سخته لباساي پدرت هنوز تو کمد باشه اما ديگه خودش نباشه
سخت تر از اون دلتنگي واسه آغوشي که هرگز ديگه نميتوني
حسش کني
براي شادي تمام پدرها از دنيا رفته در اين لحظه دعا کنيم!!!



ادوین بازدید : 7 شنبه 14 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

دلتنگ ...


مادر از وقتي که رفتي زندگي واسم عذاب شد

نگفتي وقتي که ميري شايد از دوريت بميرم

حالا که تنهام گذاشتي با تموم خاطراتت

جاي خاليت هميشه روبروم توي اطاقه

چرا تنهام گذاشتي مگه ما رو دوست نداشتي

حالا من تنهاي تنها از غم دوريت ميميرم

منو با خودت مي بردي به همون جايي که رفتي

زندگي معنا نداره خودت هم اينو ميدوني

حالا که نيستي کنارم سرمو رو شونه کي بزارم

هيشکي مثل تو نميشه ، مادر خوب و عزيزم

هنوزم کنار قبرت واسه من يه جا بذاري

منتظرم بمون عزيزم که يه روز منم بميرم

ارزومه که يه روزي دوباره تو رو ببينم

ديگه واسه هميشه منم کنار تو بمونم

مادرم يادت هميشه توي اين قلبم ميمونه

يه روزي بيام که پيشت ديگه واسه هميشه

ادوین بازدید : 11 شنبه 14 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

بودن باکسی که دوستش نداری و


نبودن باکسی که دوستش داری 


هردو رنج است


 پس اگر همچون خود نیافتی مثل


 خدا 


تنها باش

rbuvnq5qbdkztk9vffl.jpg

ادوین بازدید : 10 دوشنبه 21 اسفند 1391 نظرات (0)

 

شراب خواستم…

 

گفت : ” ممنوع است ”

 

آغوش خواستم…

 

گفت : ” ممنوع است ”

 

بوسه خواستم…

 

گفت : ” ممنوع است ”

 

نگاه خواستم…

 

گفت: “ ممنوع است ”

 

نفس خواستم…

 

گفت : ” ممنوع است “

 

… حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه ،

 

با یک بطری پر از گلاب ،

 

آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد

 

با هر چه بوسه ،

 

سنگ سرد مزارم را

 

و …

 

چه ناسزاوار

 

عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده ،

 

نگاه می کند و در حسرت نفس های از دست رفته ،

 

به آرامی اشک می ریزد …

 

تمام تمنای من اما

 

سر برآوردن از این گور است

 

تا بگویم هنوز بیدارم…

 

سر از این عشق بر نمی دارم …

 

ادوین بازدید : 6 دوشنبه 21 اسفند 1391 نظرات (0)



فقط یک بار بگو که برای منی، تا یک عمر احساس خوشبختی کنم

فقط یک لحظه برای من باش ، تا یک عمر امیدوارانه و عاشقانه به عشق تو زندگی کنم

باور داشته باش که خیلی دوستت دارم ، تنها کافیست لحظه ای مرا باور کنی

بیا با من باش تا غروب زندگی ام به پایان برسد و سپیده عشق در قلبم طلوع کند

بیا با من باش تا سپیده آخر … لحظه ای که میفهمی از عشقت مرده ام

ادوین بازدید : 10 پنجشنبه 17 اسفند 1391 نظرات (0)

 

 

 

 

 

هر شب وقتی تنها میشم حس می کنم پیش منی...

 

 

 

دوباره گریه ام میگیره انگار تو آغوش منی...

 

 

 

روم نمیشه نگات کنم وقتی که اشک تو چشمامه...

 

 

 

با اینکه نیستی پیش من انگار دستات تو دستامه...

 

 

 

بارون میباره و تو رو دوباره پیشم می بینم...

 

 

 

اشک تو چشام حلقه میشه دوباره تنها میشینم...

 

 

 

قول بده وقتی تنها میشم باز هم بیای کنار من...

 

 

 

شبای جمعه که میاد بیای سر مزار من...

 

 

 

دوباره از یاد چشات زمزمه ی نبودنم...

 

 

 

ببین که عاقبت چی شد قصه ی با تو بودنم...

 

 

 

خاک سر مزار من نشونی از نبودنت...

 

 

 

دستهای نامردم شهر چرا ازم ربودنت...

 

 

 

به زیر خاکمو هنوز نرفتی از خیال من...

 

 

 

غصه نخور سیاه نپوش گریه نکن برای من...

 

 

 

دیگه فقط آرزومه بارون بباره رو تنم...

 

 

 

دوباره لحظه ها سپرد منو به باد رفتنم...

 

 

 

دیگه فقط آرزومه بارون بباره رو تنم...

 

 

 

رو سنگ قبرم بنویس تنهاترین تنها منم...

 

 

ادوین بازدید : 8 چهارشنبه 16 اسفند 1391 نظرات (0)

دل... ♥ 

 

 

میون این همه دل ، همه جور و همه رنگ

 

یه دل ساده می خوام ، مثل آسمون یه رنگ

 

یه دل ساده می خوام ، یه دلی که دل باشه

 

میون این همه دل ، غیر آب و گل باشه

 

دل دریا ، دل رود

 

دل آبی ، دل آب

 

دل بی رنگ و ریا ، صاف و ساده بی نقاب

 

یه دل از همه جدا ، مثل آیینه دیدنی

 

قصه هاش شنیدنی ، همیشه شکستنی

 

سخت تنهایی راه

 

 سخت بی همنفسی

 

چی میشد یه روز بیاد

 

اون که نیست مثل کسی


ادوین بازدید : 6 چهارشنبه 16 اسفند 1391 نظرات (0)

 

 

دوستـــــــــــــــ دارم عشق منــــــــــــــــی ،همــــــــــــــــــــه کســــــــــــــــــــــــم

♥♥  همــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه کســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم♥♥

دوستـــــــــــــــ دارم با تــــــــــــــــو فقـــــــــــط هــــــــــــم نفســــــــــــــــــــــــــم

♥♥ هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم نفســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم♥♥

 

 

  نمی تونم تو دل تو پا نزارم 

  نمی تونم دلو پیشت جا نزارم  

  نمی تونم ، طاقت دوری ندارم  

  وقتی میری احساس خوبی ندارم  

  من نمی تونم بی تو بمونم  

  بی تو میمیرم  

  بی تو دلگیرم 

  بی تو نمی شه میمیره قلبم  

  با تو خوش حالم  

  بی تو دلتنگم 

  عشقت برای قلبم تسکینه  

   با تو خوشحاله   

   بی تو غمگینه   

   با تو آرومم   

   عشقت دنیامه   

   دیدارت هرشب خواب و رویامه   

 

دوستـــــــــــــــ دارم عشق منــــــــــــــــی ،همــــــــــــــــــــه کســــــــــــــــــــــــم

♥♥  همــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه کســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم♥♥

دوستـــــــــــــــ دارم با تــــــــــــــــو فقـــــــــــط هــــــــــــم نفســــــــــــــــــــــــــم

♥♥ هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم نفســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم♥♥

ادوین بازدید : 9 سه شنبه 15 اسفند 1391 نظرات (0)

 

من کیم؟ کسی میدونه؟ من همون دیوونه ایم که هیچ وقت عوض نمیشه. همونی که همه باهاش خوشحالن اماکسی باهاش نمی مونه. همونی که هق هق همه روبه جون دل گوش میده اماخودش بغضاش روزیربالش میترکونه. همونی که مواظبه کسی ناراحت نشه اماهمه ناراحتش میکنن. همونی که تکیه گاه خوبیه اماواسش تکیه گاهی نیست. همونی که کلی حرف داره اماهمیشه ساکته. اره

 

من همونم.

 

ادوین بازدید : 7 یکشنبه 13 اسفند 1391 نظرات (0)

معنای زنده بودن من با تو بودن است.

 

نزدیک♥♥ دور

               سیر ♥♥گرسنه

                              رها ♥♥اسیر

                                            دلتنگ♥♥ شاد

 

        آن لحظه ای که بی توسر آید مرا مباد!

 

مفهوم مرگ من

          

                         در راه سرفرازی تو در کنار تو

 

معنای عشق نیز

      

           در سرنوشت من

 

                با تو همیشه با تو برای تو


زیستن



ادوین بازدید : 8 یکشنبه 13 اسفند 1391 نظرات (1)

 

http://asheganeh.ir/

بوی باران می آید !!!!

و بهار در راه است

اما …

من بهار را بی تو باور ندارم

حتی بهار هم مرا با تو باور کرده بود

تو که نیستی

او هم مثل من در این خانه غریب می ماند.

کاش می شد تمام روزها را خلاصه کرد در روز آمدن تو

روزی که همه بهار را به تو تبریک بگویند و تو را به من….

روزگار عجیبی ست

یکی بود و یکی نبودمان جاری ماند

در رگ خاطرات منی که هیچوت نبودم و تویی که همیشه هستی.

سکوت را بدرقه ی راهت می کنم

نه اینکه سکوت علامت رضایت است

گاهی سکوت نماد دردیست که توان فریادش نیست……

تنها کلامی مانده تا آغاز بهار

  سهم من از بهار تو ..

  انتظـــــــــــــــار

ادوین بازدید : 5 یکشنبه 13 اسفند 1391 نظرات (0)

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم سکوت را فراموش می کردی
تمامی ذرات وجودت عشق را فریاد می کرد...


http://koumeye-eshgh.persiangig.com/image/%D8%A7%DA%AF%D8%B1%20%D9%85%DB%8C%20%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%DB%8C.jpg

 

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم سکوت را فراموش می کردی
تمامی ذرات وجودت عشق را فریاد می کرد...


اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم چشمهایم را می شستی
و اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم نگاهت را تا ابد بر من می دوختی
تا من بر سکوت نگاه تو
رازهای یک عشق زمینی را با خود به عرش خداوند ببرم
ای کاش می دانستی
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم هرگز قلبم را نمی شکستی
گر چه خانه ی شیطان شایسته ی ویرانی است
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم لحظه ای مرا نمی آزردی
که این غریبه ی تنها , جز نگاه معصومت پنجره ای
و جز عشقت بهانه ای برای زیستن ندارد
ای کاش می دانستی
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم همه چیز را فدایم می کردی
همه آن چیز ها که یک عمر بخاطرش رنج کشیده ای
و سال ها برایش گریسته ای
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
همه آن چیز ها که در بندت کشیده رها می کردی
غرورت را ...... قلبت را ...... حرفت را
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
دوستم می داشتی
همچون عشق که عاشقانش را دوست می دارد
کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم
و مرا از این عذاب رها می کردی
ای کاش تمام اینها را می دانستی

ادوین بازدید : 5 یکشنبه 13 اسفند 1391 نظرات (0)

 تاکی؟؟؟

  تا کی عاشق باشم و از عشقم دور ؟


تا کی اسیر تنهایی هایم باشم و از یارم دور .....؟


تا کی باید به خاطر دوری تو اشک بریزم

 

و حسرت آن دستهای گرمت را بکشم...؟

 

 تا کی باید از خدای خویش التماس کنم

 

 

تا تو را به من برساند ،


نزدیک و نزدیک تر کند  تا بتوانم تو را در آغوش بگیرم؟...

 

تا کی باید صدای غم انگیز آواز مرغ عشق را بشنوم

 

و دلم برایت تنگ شود؟

 

تا کی باید غروب پر درد عاشقی را ببینم و دلم بگیرد!

 

تا کی باید تنهایی به خورشیدی که آرام آرام

 

به پشت کوه ها می رود را نگاه کنم

 

وتا کی باید لحظه ها و ثانیه ها را یکی یکی بشمارم

 

تا لحظه دیدار با تو فرا رسد؟

 

خسته ام !


 یک خسته دلشکسته عاشق بی سر پناه.... عاشقم !

 

یک عاشق دیوانه سر به هوا

 

تا کی باید کنج اتاق خلوت دلم بنشینم

 

و با قلم و کاغذ درد دل کنم؟...

 

تا کی باید دلم را به فرداها خوش کنم

 

و پیش خود بگویم آری فردا وقت رسیدن است!

 

تا کی باید در سرزمین عشاق سر به زیر باشم و

 

چشمهای خیسم را از دیگران پنهانکنم؟

 

تا کی باید بگویم که عاشقم ، ولی یک عاشق تنها ،

 

عاشقی که معشوقش در کنارش نیست!

 

تا کی باید به انتظارت زیر باران بنشینم

 

و همراه با آسمان بنالم و ببارم....

 

و تا کی باید با دستهای خالی

 

با آغوش سرد ، با دلی خالی از آرزو و امید ،

 

با چشمانی خیس و شاکی زندگی کنم؟

 

آری تا کی باید تنها صدای مهربان تو را بشنوم

 

ولی در کنار تو نباشم عزیزم!

 تاکی؟

؟؟؟

 

درباره ما

http://www.blogfa.com/photo/a/akhbareroman.jpg

به من می گفت : آنقدر دوست دارم که اگر بگویی بمیر می میرم باورم نمی شد ... فقط برای یک امتحان ساده به او گفتم بمیر ...! سالهاست که در تنهایی پژمرده ام کاش امتحانش نمی کردم! ***** کاش می شد بار دیگر سرنوشت را از سر نوشت کاش می شد هر چه هست بر دفتر خوبی نوشت کاش میشد از قلمهایی که بر عالم رواست با محبت ! با وفا ، با مهربانی نوشت کاش می شد اشتباه هرگز نبودش در جهان داستان زندگانی بی غلط حتی نوشت کاش دلها از ازل مهمور حسرتها نبود کاین همه ای کاش ها بر دفتر دلها نوشت
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 15
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 18
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 17
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 19
  • بازدید ماه : 19
  • بازدید سال : 23
  • بازدید کلی : 297